چگونه می توان باور کرد انسانی قبل از بلوغ و قبل از تکلیف به حدی از رشد و کمال و بینش برسد که مسائل و مشکلات جهان اسلام را درک کند و تا پای جان به یاری و دفاع از آن برخیزد و در پایان خون شیرین و گوارای خود را به پای آن نثار کند.
شهید رحمت اله امانی فرزند غلامعباس در تاریخ ۱۳۴۵ در ارد شهرستان گراش در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. و در دامان پدر نجیب و مادری پاک دامن پرورش یافت . در سن هفت سالگی به مدرسه رفت و دوران پنج ساله ابتدایی را با موفقیت سپری کرد وسپس وارد مقطع راهنمایی شد با وجود اینکه ۱۳ سال بیش نداشت و هنوز به سن تکلیف نرسیده بود اما به خاطر باطن آگاه و فکر روشن و فطرت پاکی که از درونش می جوشید مسائل سیاسی و مشکلات اسلام را خوب درک می کرد. ورود او به مرحله راهنمایی مصادف بود با هجوم بعثیان کافر و مزدوران صدام به خاک پاک میهن اسلامی ایران ، همین امر او را بیش از حد ناراحت و پریشان کرده بود و به خاطر آن ایمان باطنی که در قلبش موج می زد به طرف اسلام و جبهه دفاع از اسلام و مقام عظیم شهادت کشیده شد.او دیگر مسائل و مشکلات اسلام را خوب درک می کرد و می دانست که انقلاب اسلامی با چه عفریتها و خونخوارانی درگیر و گرفتار است. به همین خاطر فهمیده بود که از اسلام و انقلاب اسلامی با تمام وجود و امکانات باید دفاع و جانبداری کرد در پی همین آگاهی و شناخت و ایمانی که در وجود او متبلور شده بود به عضویت بسیج در آمد و در سنگر مقاومت مشغول به حفظ و حراست از ناموس انقلاب و ارزشهای متعالی اسلام شد اما باطن جوشان و روح خروشان او در همین سنگر کوچک آرام و قرار نداشت او به جبهه وسیع تر و میدان گسترده تری می خواست. به همین خاطر درس وبحث خود در مقطع رهنمایی رها کردو با اشتیاق از طریق سپاه راهی جبهه های نبرد شد تا اینکه سرانجام در تاریخ ۱۱/۸/۶۱ در عملیات محرم در منطقه عین خوش به آرزوی دیرینه خود رسید.
روحش شاد وراهش پررهروباد
